فوران نفت، میراث پارسوماش را غرق نکند
از سالها پیش جوشش نفت در بستر شهر مسجدسلیمان زندگی را روز به روز برای شهروندان آن دشوارتر کرده بود. اما این مشکل در 2 سال گذشته روندی شتابناک بهخود گرفت.
به گونهای که برنامه جابهجایی شهر از محل کنونی به شهری تازه ساز در فاصلهای نه چندان دور از آن اکنون بهصورتی ضربتی در دستور کار مقامات محلی قرار گرفته است و ظاهرا تا بهمن آینده باید این انتقال انجام شود؛
اگر چه هنوز شهر جدید آماده نیست و در مرحله اول اغلب اهالی شهر ناچار خواهند بود در یک اردوگاه متروک نظامی ساکن شوند. ماجرا بیشباهت به سرنوشت کشور مالدیو نیست؛
آنها هم تحتتأثیر یک پدیده طبیعی ناچارند تا چند سال دیگر کشور خود را ترک کنند و در جای دیگری ساکن شوند. همیشه در باره مالدیو این نگرانی وجود داشته که جابهجایی سرزمین به نابودی هویت ملی مردم آن منجر شود.
اکنون این نگرانی در ابعاد کوچکتر برای مسجدسلیمان نیز وجود دارد. این شهر نه چندان قدیمی به خاطر تمرکز بیشترین جمعیت از ایل بختیاری در آن در 100 سال پیش، بزرگترین شهر بختیاری نشین ایران شد.
هم متروپل بزرگترین کنفدراسیون ایلی ایران شد و هم ناخواسته میراثداری پارسوماش را بهعهده گرفت. مضاف بر آنکه این شهر به واسطه حضور گسترده نخستین ساکنان اروپایی در ایران در دهههایی طولانی طلایه دار تجدد در زندگی شهری ایران بوده است.
اکنون پرسش این است که آن شهر جدید تا چه حد میراثدار مسجدسلیمان- چراغانیترین شهر نیمه اول قرن بیستم در ایران- خواهد بود؟ تجربه شهرهای جدید قبلی البته هرگز امیدوارکننده نیست.
بحران هویت هم اکنون بزرگترین مشکل شهرهایی مثل پرند، هشتگرد، پردیس و.. است. آیا مسجدسلیمان جدید نیز به اجتماع بزرگی از بلوکهای سیمانی و سطوح آسفالت مطلقا فاقد روح انسانی تبدیل خواهد شد؟ همچنانکه گفتم؛ تجربه شهرهای جدید قبلی در این باره بسیار ناامیدکننده است.
کابوس عروس جنوب
به جا مانده از یک روزگار از دست رفته.محله «مینآفیس» حدود 80 سال قبل. روزگار چراغانی مسجد سلیمان که گمان میرفت این شهر در مسیر تبدیل شدن به عروس جنوب است، اما اکنون فوران نفت، چارهای جز رها کردن شهر را باقی نگذاشته است.رؤیای سالهای چراغانی مسجد سلیمان هرگز تعبیر نشد.